هرچه که هست، بگذریم. خدانگهدار

مرتضی

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ق.ظ

امروز ساعت ۳ کلاس گسسته ُ مرتضی نیومد . بهش تماس گرفتم ولی بر نداشت . بعد از ساعت ۴ و نیم هم باهاش تماس گرفتم دوباره پاسخی نداد . وقتی که تو سلف داشتم غذا می خوردم جزوه ی یکی از دوستای مرتضی جا مونده بود ُ شماره اش رو نداشتیم . دوباره با مرتضی تماس گرفتم که شماره اش رو بگیرم باز هم برنداشت . ساعت ۱۱ شب و اینا که (شایدم ۱۰ نمیدونم) برگشتم اتاق . مرتضی تو اتاق نبود . حدس زدم جاییه داره درس می خونه ۱۲ و اینا هنوز برنگشته بود ، امروز اصلن مرتضی رو ندیدم . نگران شدم ، تو خوابگاه دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم . حالا شماره اش دیگه خاموش بود . شماره دومش رو هم جواب نمی داد ، هر دو تا شماره اش توی یه گوشی بودن . به ابولفضل گفتم به دوستای شریفیش تماس بگیره اونجاست یا نه . اونجا هم نبود . مرتضی سر ما خورده بود شماره پدرش رو هم بدست آوردیم ولی خواب بودند احتمالن . یکی از اقوامش این جاعه . حدس زدیم شاید اونجا باشه  ، به انتظامات خوابگاه گفتیم شماره اقوامش رو بهمون بده ، در کمال ناباوری گفت من اصلن شماره شما رو هم ندارم چه برسه فامیلاتون . نگرانم  .

:(

بعد نوشت : مرتضی هست ولی سالم نیست . نه بابا فقط سرما خورده عادت قبل شب امتحانشه ؛)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۱
اسماعیل نادری

نظرات  (۴)

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۶ حسین نادری
او یک فرشته بود...
پاسخ:
:)
مرتضی پیدا شد پس فرشته نبود :|

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۰۷ حسین نادری
آبی دیگه چیه؟؟
اسم سگه؟؟
پاسخ:
نه همین طور چون از اسم آبی خوشم اومد
حالا که گفتی فهمیدم آره آبی یه سگه
ولی چون من گربه هارو هم دوست دارم
نوشتم گربه سگ 
:)
۲۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۰ میلاد رضایی
درود به شما که نگران رفیقت هستی :)
پاسخ:
سلام
ممنون
شما mrknowitall رو چرا پاک کردین؟ این بلاگ جدید ادامه ی اونه؟
۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۰ میلاد رضایی
آره پاک کردم و پاک کردنش یه اشتباه بد بود  
بلاگ جدید هم ادامه همونه
:)) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی