مانیتور برنامه نویسی لپ تاپ!

سلام

همون طور که می بینید مانیتور های لپ تاپ ها به اصطلاح واید هستن. وعمومن نسبت طول به عرض شون 16 به 9 یا 16 به 10 ـه.

اگه برنامه های طولانی نوشته باشید حتمن متوجه شدید که مانیتور برنامه نویسی باد دقیقن برخلاف مانیتور های (مخصوص فیلم دیدن) فعلی ابعادش برعکس باشه.

چیزی که منو در گیر کرده این بود که سازندگان لپ تاپ ها باید یه سری لپ تاپ هم مخصوص برنامه نویسا بسازن.(همشکه نشد گیم و مالتی مدیا!! اهعه!)

ایده ام هم برای لپ تاپ های برنامه نویسی اینه که لولای مانیتور به حالت متحرک در بیاد (که توش مانیتور به طور 90 درجه بچرخه)

و کاربرا برحسب نیاز هر موقع که خواستن مانیتور رو بین portrait و landscape جابجا کنن.

برسد به دست سازنده های لپ تاپ ها

( یعنی این دایره لولا باشه که درحین لغزیدن توی محور بدنه لپ تاپ حرکت دورانی هم داشته باشه)

شاهزاده کوچولو

سلام

شاهزاده کوچولو

بعد از مدت های زیادی یه فیلم عالی دیدم واقعن داشتم نا امید می شدم از دست انیمیشن سازا! این شد که براش یه توضیحی می نویسم.

بچه که بودم این داستان رو خوندم. بعد از مدتی یه مرتبه دیگه که نمیدونم دقیقن کی؟ دوباره این داستان رو خوندم. این داستان برخورد زندگی بی روح ، سرد و خشک ِ سریع با زندگی خیالی شازده کوچولو ، جهانی که بیهودگی توش معنی نداره ، می باشه(!) . جهان سرد هم دنبال همینه که بیهودگی از بین بره ، دنبال بالا بردن کارآییه ، و یه همچین چیزایی . اما راه خطایی رو پیش گرفته ، از انسانیت دور شده .

شازده کوچولو یادآور صفات زیبای انسانی من رو خیلی تکون می ده . من از دروغ بدم میاد ، از غرور بدم میاد .از تنبلی بدم میاد . بدم میاد .اما هی زمان که می گذره ،... ، اطرافم طوریه که این چیزا برا بعضیا خیلی عادیه ، خیلی.

من نمیخام دروغ بگم ، میخام تا وقتی که عمر دارم زنده باشم نه این که خیلی زودتر از پایان عمرم بمیرم. 

بعد نوشت : جالبه فرانسه محل تولد شازده کوچولو و ارنست و سلتینه.منظور از اثر آمریکایی ویژگی های مشترک اکثر فیلمای آمریکاییه یه جورایی در مقابلش فرانسه قرار داره با فیلم استثنایی amelie. و چیز دیگه ای که هم باید بگم به نظرم  انجام ندادن برنامه روزانه دختر کوچولو ، دروغ نیست . دوست دارم نظر شما رو هم بدونم!)

کسی که مبارزه کند، ممکن است شکست بخورد، ولی آنکه مبارزه نکند، شکست خورده هست.

برتولت برشت

کسی که روح شادی دارد، همیشه وسیله خوبی برای شادمانی و خنده پیدا می کند.

آرتور شوپنهاور

بی‌اعتمادی موجب بی‌اعتمادی بیشتر می‌شود؛ چون فرد را از موقعیت‌هایی برکنار نگه می‌دارد که در آنها بی‌اعتمادی سنجشگرانه به شکلی نوعی شعور اجتماعی آموخته می‌شود. ما غالبا از چیزهای ناآشنا بیشتر از چیزهای آشنا می‌ترسیم. اکثر چیزها وقتی با آنها آشنا شدیم اساسا دیگر به نظرمان خطرناک نمی‌آیند. ثابت شده است که ما از افرادی از «نژاد » دیگر بیشتر از افراد هم‌نژاد خودمان می‌ترسیم. ... ترس دقیقا مانع از آن چیزی می‌شود که ترس را می‌تواند از بین ببرد، یعنی تماس انسانی. ترس و بی‌اعتمادی خودشان خودشان را تکثیر می‌کنند.

لارس اسوندسن

انسان محکوم به آزادی است. محکوم، چون خود را خلق نکرده است و در عین حال آزاد است؛ و هنگامی که به درون جهان پرتاب شود، مسوولیت همه اعمالش با خودش است.

 ژان پل سارتر

ریشه‌ی اعتقاد از آن جا خشک می‌شود که بخواهند تحمیلش کنند.

برتولت برشت

شرکت های بزرگی که به دردسر می‌افتند آنهایی هستند که به جای اینکه از بزرگی شان بهره‌ بگیرند، می‌کوشند آن را کنترل کنند.

جک ولش

سقراط در یک نقطه مهم خودش را از سوفسطایی ها متمایز می کرد. او خودش را «سوفسطایی» یعنی «فرد خردمند و دانا» نمی دانست. برای همین برخلاف سوفسطایی ها برای آموزش هایش چیزی نمی گرفت. سقراط خودش را فیلسوف می نامید. فیلسوف به معنای واقعی آن. «فیلسوف» به کسی گفته می شود که «دوستدار دانایی» باشد.

یاستین گوردر

با مرگ سر و کاری ندارم. وقتی من هستم، او نیست؛ وقتی او باشد، من نیستم.

اپیکور .

LOGICOMIX

کتاب کمدی منطق رو داداشم خریده بود. ترجمه دکتر اصغری تو خونه بود خوندمش این شد که این پستو بنویسم .

کمدی منطق با کمی تغییر زندگی گرافیکی برتراند راسله . داستان از اون جایی شروع می شه که راسل برای سخنرانی به موضوع منطق زندگی خودشو تعریف میکنه.از کودکی اش شروع می کنه ...

نویسنده های کتاب دو نفر با اسما های سختن! یکی شون علوم کامپیوتر دانه.

ترجمه کتاب گیرا و روونه اما خود کتاب کمی فنیه با وجود این برا عموم مردم  باز هم جذابه . (شکل هاش قشنگن)

پشت جلد:

برتراندراسل ، قهرمان اصلی کمدی منطق ، یکی از بزرگ ترین فلاسفه ی معاصر، یکی از شاخص ترین جستجوگران یقین مطلق و یکی از شناخته شده ترین پایه گذاران مبانی ریاضیات است. کمدی منطق به همان تعبیر کمدی است که اثر بزرگ دانته ، کمدی الهی ، کمدی است: سفری از تاریکی به روشنی. کمدی منطق رمانی تاریخی است که قهرمانان اصلی آن ، راسل ، کانتور ، فرگه ، هیلبرت ، گودل و ویتگنشتاین مسیری بیسیار ناهموار را برای دست یابی به حقیقت طی می کنند، مسیری که بعضی از آن ها را به مرز جنون می کشاند، و بعضی را از مرز می گذراند. اما داستان پایانی خوش دارد.

به نظرم اون طوری که پشت کتاب نوشته ،کتاب با پایان خوش تموم نمیشه، لا اقل من حس می کنم پایان گنگی داره.

توی کتا ب از شخصیت های بزرگ زیادی نا م برده شده و وقابع جالبی رو راجع بشون نوشته که باعث می شه آدم بیشتر از راسل به اونا جذب بشه اما بقیه ی شخصیت ها خیلی توصیف نشده ان.

کودکی و جوانی راسل انسان رو تحت تاثیر قرار میده. به قدری زندگی اش دنبال "جستجو"ـه ، که تصور انگیزه اش هم غیر ممکنه.

کاش کتاب جلد دو هم داشت ، حس می کنم خلا های زیادی رو تو و جودم بهم نشون داد.

لینک مصاحبه دکتر اصغری راجع به کمدی منطق:

http://takhtesefid.org/watch?v=721280457994

Dream Works Dragons

ادامه فصل 3 dragons race to the edge اومده.

همین!

Pirate bay

سلام

احتمالن میدونید pirate bay  چیه؟

خاستم یادی بکنم از سازنده هاش

و ایده  احمقانه piracy !

کاریکاتور زیرتو ویکیپدیا بود جالبه.

انگیزه

مدتی بود که قصد کرده بودم در مسابقه imc شرکت کنم.

به همین خاطر سراغ دکتر نقشینه رفتم اما پیدا شون نکردم  تا این که به طور اتفاقی دکتر نقشینه رو دیدم.

از ایشون راجع به شرکت در مسابقه imc  پرسیدم. گفتن که شرکت برای همه آزاده اما تو مسابقه انجمن ریاضی صرفن دانشکده ریاضی ها شرکت می تونن بکنن. 

از اینا که بگذریم ایشون از من سوال خیلی مهمی پرسید که کاملن بنیادیه.

میخای بری ای سی ام بخونی برا این که مدال بگیری ؟

برای انگیزه های بیرونی؟

تو زندگیت همیشه هر کاری که می کنی آیا باید یه تشبیهی تنبیهی چیزی از بیرون تو رو مجبور کنن ، هل بدن جلو یا تو رو بکشن جلو؟

شده کاری رو انجام بدی که صرفن انگیزه ای درونی تو اون باشه؟کاری انجام بدی که جلو برنده اش خودت باشی؟

اگه دقت کنیم همه ی کار هایی که انجام میدیم تا حد خوبی انگیزه های بیرونی دارن، اموری که انگیزه درونی صرفن داشته باشن خیلی کم اند.

الان قصدم اینه که کاری رو شروع کنم برای خودم ، برای خودم اون رو انجام بدم.

کاری که لا اقل ده درصد مکارهای باشه که انجام بدم.

همین بلاگ نویسی تا حد خوبی بدون انگیزه بیرونیه.

اما چیزی که میشه یه سوال بزرگ اینه که انگیزه بیرونی و درونی چیه؟

هدف ؟ مگه درونی و بیرونی داره؟

کارهایی که به خاطر افراد دیگه یا اشیا(جوایز) و... انجام بشه رو میشه بدون هدف نامید.

کمی برگشتم به قبل به دوران راهنمایی .

به یاد یکی از  مهم ترین نصیحت هی زندگیم افتادم:

هر لحظه سعی کن خوب باشی ، همیشه خوب باش

هر لحظه بهترین کارت رو انجام بده

آیا این دو حرف متضادن؟

در نهایت خاستم بگم از همین امروز:

شروع کن ، کاری رو برای خود خودت

نقشینه

روز پایان

اگه بهت بگن فردا روز آخر زندگیته چیکار می کنی؟...

ناراحت می شی؟ ناراحت شدن احمقانه است چون اگه نمی دونستی ، مثه همه روزای عادی دیگه ، دنبال کارهای بیهوده ای که فقط واسه سرگرم شدن به جون کندنه شاید هم به بطالت می گذروندی ؛ یه روز هم تلف می شد و می مردی.

تیپ شخصیتی

آزمون تیپ شخصیتی رو دوسال پیش داده بودم.

جوابش INTP شد ، کلن روانشناسی و این چیزا رو حساب نمی کردم اما،

الان که میرم ویژگی هاش رو میخونم میبینم بعضی از این ویژگی ها خیلی زیاد برای من صدق می کنه.

عجیبه!

شما هم آزمون بدید(لینک سایت فارسیش رو تو اینجا دیدیم:http://iq210.blog.ir/post/34)

تست شخصیت

ویژگی های تیپ ها

بی دندون

تابستون امسال فصل جدید(سوم) dreamworks dragons اومد .از اون جایی که سری how to train your dragon سری کارتون مورد علاقه منه، پس فردای همون روزی که ریلیز شد ، تو kickasstorrent هم اومد و من دیدم . به سرم زد که یه زیرنویسی هم ازش بسازم . تو این دو تصویر پایین زیرنویس dawn of the dragon racers و اپیزود 3 فصل 3 race tothe edge  رو گزاشتم.





 

بلاگ بیان

سلام

خوبین؟ 

من اچ تی ام ال واینا بلد نیستم.خاستم قالب بیانو یکم تغییر بدم دیدم هیچ تنطیماتی نداره.

بیان این قابلیتو اضافه کن ،یا لااقل از هر قالب چن تا وبرابش مختلف بزار

بعد دیگه اینکه بیان برا این که وبلاگ ها راحت تر معرفی به دوستان نویسنده و اینا بشن

از همین سرویس های که مخاطب های کوکلت یا اونایی که شماره شونو داری بزار

فون هدر رو هم تاهوما نزار !

بازی broken age  رو امروز نصب کردم خیلی خوب بود

از نظر گرافیک که تقریبن بی همتاست

این بازی به نظرم همرده machinarium ـه. اونایی که دنبال بازی ان نصبش کنن

خانه ی خودمان

مدت ها پیش به طور کاملن اتفاقی کتاب رمانی رو خوندم . کتاب خوندن رو دوست داشتم و لی کتاب هایی رو خونده بودم که یا معروف بودن یا بهم پیشنهاد شده بودن . اما ابن یکی اینجور که نبود تازه ژانرش هم برای من جدید بود. این رمان داستان زندگی دو خواهر ژاپنی که تو جورجیا آمریکا زندگی می کنن. قسمت عمده ی ابتدای کتاب راجع به کودکی این دو خواهره که به زیبایی تمام تصویر سازی شده ، احساسات خوب و بد همه شون با هم توی این کتاب جمع شدن.

زمانی که این کتاب رو شروع به خوندن کردم نمی تونستم یه لحظه هم که شده از خوندنش دست بکشم . داستانش به طوری خواننده رو وابسته به شخصیت ها می کنه تا احساسات عمدتن خواهر کوجیکه راحت به مخاطب منتقل می شن.

کتاب 250 صفحه است و ترجمه فارسی ای که ازش موجوده خیلی روان و گیراست . ارزش خوندن داره.

سه ده نود و چار

هوا سرده 

اِی منم کمی سرما خوردم

نیم ساعتی هس که دارم فک می کنم چی بنویسم

چیزی به ذهنم نمیرسه

فیلم the fault in our stars  رو دو شب پیش دیدم

بازیگرای اصلیش بازیگرای insurgent ان که حیلی هم خوب بازی کردن

به نظرم گزاره آخر ریاضی ای که گفت غلطه

دقیق تر که بش فک می کنم می بینم درسته که فیلم حرفشو خیلی خوب به مخاطب( یا لااقل من) میرسونه

اما درصورتی که نقص فیلم محسوب نمیشه فیلم خیلی از جوانب خود فیلم رو در نظر نمی گیره

 خیلی احساسیه حتمن گریتون می گیره 

در کل خوبه ببینیدش

بزار چیزز رو هم معرفی کنم

این اپ که تو بازار هم هست زود به زود آپدیت می شه و گیف های جالب میزاره ارزش نصب کردن رو داره

اسمش هم Chizz ه.

اولش

سلام

اول خودمو معرفی کنم:من اسماعیل ام.

از امروز قصد دارم بلاگ نویسی رو شروع کنم.

بیشتر نوشته هام شاید شخصی باشه و سعیم هم بر اینه که هر روز بلاگ رو آپدیت کنم.

برای خودم مینویسم.شاید به این خاطر که نوشتنم خوب شه.

الان دانشجوی کامپیوتر امیرکبیرم.

کتاب خوندن رو خیلی دوست دارم ، همینطور هم فیلم دیدن ، نقاشی و فکرکردن.

نوشته هام احتمالن طولانی نمی شن چون نه حافظه خوبی برای یاد آوری دارم! و نه همونطور که گفتم قلم توانا. البته راستش وسواس زیادی هم سر این که چه چیزی بنویسم و چه چیزی نه ، هم یه دلیل میتونه باشه.

تجربه های جدید رو دوست دارم، ینی یه جورایی تاثیر پذیر یا انعطاف پذیرم.

از شبکه های اجتماعی خوشم نمیاد ، حتی متنفر هم هستم!

خب فعلن فک می کنم برای امروز کافی باشه 

خدافظ