داستان acm
**این وبلاگ رو دیگه باید بگم فتو بلاگه ! از بس حجم عکساش بیشتر از متن شده**
سلام می خواهم داستان ای سی ام لوکال امیرکبیر که چندروز پیش برگزار شد را بنویسم . منظورم از داستان هم توضیح اتفاقات موقع کانتست است. من خودم نه سابقه ای تو برنامه نویسی دارم و نه کسی هستم که تو ای سی ام فعالیتی کرده باشه. اما دیگه گفتم بزار اینو بنویسم شاید داستان جالبی بشه . چون یه جورایی برای من مسابقه حل مساله بود و حل مساله از علاقه هام هس! من کدر نیستم و در واقع حقیقتش ای سی امی هم نیستم . چون تعداد سوالات و ایده هایی که دیدم کمه و تجربه ای ندارم . اما از اون طرف مساله حل کن هستم . اکثر وقت ها مساله ریاضی تو ذهنم برای فکر کردن هست . تیمی که دادیم و اصلا دادیم توصیه آقا مهدی بود. والا من به خاطر همون ویژگی بی برنامه نویسگی! نمیخواستم تیم بدم ٬ یک عضو جدید داشت که من نمی شناسمش خیلی! اما کدر خیلی خوبیه و از نظر برنامه نویسی اوکی عه . این بود که به تیم امیدوار بودم!
یکی از ویژگی های خوب مسابقه این بود که استف ها بچه های خودمون بودن ! و هی که رد می شدن ٬عکس می گرفتن و اینا ٬ من در طول مسابقه انرژی می گرفتم! از همه برگزارکننده های مسابقه تشکر می کنم ! روز قبلش هم داداشم تو وبلوپرز دوم شده بود . این بود که منم قاظع بودم! مسابقه خوراکی های زیادی داشت که از این نظر جالبه .خب دیگه کانتست شروع شد : خب سوال A رو که آرپا خوند و زد و تموم شد . سوال B هم همینطور . من صورتش رو نخوندم . در این مدت صورت چهار تا سوال را خواندم . g به نظرم حل شدنی بود . یه ایده به ذهنم اومد و به آرپا گفتم بزنه و خب اکسپت شد . فرست اکسپت جی رو گرفتیم و روحیه خوبی گرفتیم . بعد از این جا عرفان سوال دی رو بم گفت که شمارش تعداد درخت ها ی القایی یه گرافه . گفتم خوراک خودمه و سریع یه رابطه براش در اوردم . زدیم رانگ شد . کلی فک کردم فهمیدم یه حالت رو درست تعدادشو ضرب نکرده بودم و اکسپت شد.وقتی در این زمان بودیم سوال I رو بم داد عرفان ٬ ادهاک بدیهی بود درجا به آرپا گفتم یه فور بزنه و حیف که دیر اکسپتشو گرفتیم . تو همین زمان که من روی این سوالا بودم . عرفان و آرپا E رو زده بودن و دیباگش می کردن .بعد از چند تا رانگ فهمیدیم سوال رو اشتباه خونده بود عرفان و خب دفعه پنجم اکسپت شد . نمیدونم سوالش چی بود ولی گفتن ایمپلمنتیشنه . اینجای کار شش تا حل کرده بودیم و تو تیم هایی که شش تا حل کرده بودن آخر بودیم . پنالتی مون خیلی زیاد بود . روی K فکرمی کردیم . من چند بار دستشویی رفتم . سوالا تو دستشویی به نظرم حل می شوند! چن تا ایده زدیم رو k و وسطای پیاده سازی فهمیدیم غلطن . کلافه شده بودیم . کلی تیم اکسپت گرفته بودنش و خب ایده ای نداشتیم . K رو واگذار کردم به عرفان و آرپا رفتم F رو خوندم . یه معادله خطی بود تبدیلش کردم به flow و دادم آرپا . دفعه اول اکسپت شد . روحیه گرفتیم . تا اینحای کار ۷ تا زده بودیم و رتبه خوبی داشتیم . دیگه حس می کردم ۸ تا بزنیم پاشیم بریم . خب سوالی که باید میزدیم K بود که اکسپت های زیادی داشت . آخرش عرفان یه گریدی داد به آرپا زدن . رانگ شد . بعد راهشونو پرسیدم و غلطش رو در اوردم و با یه اشاره گر دیگه اوکی شد و اکسپت ۸ رو گرفتیم . دیگه از خودم راضی بودم و دلیلی بر موندن نمی دونستم و نیم ساعت آخر بازی می کردیم :) ذهنم هم خسته بود واقعن . می خواستم رو C فکر بکنم اما به نظرم دیگه نیازی نبود و کافی بود . این جا دیگه مسابقه تموم شد و ایده ای از رنک لیست نداشتم ولی احتمال میدادم جایزه ببریم.
رفتیم اختتامیه .ای بابا ۸م شدیم . و جایزه ای نبردیم . اگه اون اشتباه خوندن سوال E رو نمی کردیم . الان جایزه برده بودیم . خیلی حیف شد . هم خوشحال بودم هم ناراحت . پولش برای من مهم بود:) نه این که بخام بگم انتظارشو داشتم ! جدی یه انگیزه بزرگ برای من پولش بود:) . اما نشد دیگه :( ای کاش تو مسابقه ریجن اینظوری نسوزیم .
و شام دیگه بهترین خاطره بود ! چن تایی سرپایی حمله کرده بودیم به غذاهای ظهر استفا :) حالا فکر می کنید چرا من ؟ دیگه دیگه ! فک کنم فیلمشم هس که کاش نباشه !
احتمالن توضیحات بیشتری اضافه می شود! عکس ها در ادامه مطلب