هرچه که هست، بگذریم. خدانگهدار

توی این سه هفته اخیر اتفاقات زیادی افتاد که قسمتی اش رو نمی شه گفت حتی ! میانترم ها که نموم شدن خیلی خوب شد خسته کرده بودن واقعن . حالا به ترتیب زمانی اتفاق ها رو می گم .

هفته اولش که درگیر پروژه برنامه نویسی تقویم بودم . فکر می کردم این تیکه فارسی سازی و محلی سازی خیلی رو اعصابه . اما انصافن کتابخونه ICU4J شمسی کردن رو مثه آب خوردن کرد . خیلی راحت بود . در کل ظاهر خوبی برا برنامه طراحی کردم اما دیگه حوصله نکردم ویژگی های زیادی بهش اضافه کنم . این جا هم یه عکس از برنامه میگذارم .

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۱ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۲
اسماعیل نادری

پنج شنبه و جمعه هفته پیش تو دانشکده جشنواره لینوکس برگزار شد . قبل از برگزاری با دیدن حامیان و موضوعات ارائه ها و کارگاه ها تصورمی کردم، جشنواره خیلی مفید و به درد بخوریه . پنج شنبه ظهر رفتم دانشکده برای گوش دادن به ارائه ها ، که با جمعیت کمی مواجه شدم .فکر می کردم آمفی تئاتر پر بشه . ارائه ها تخصصی و برای اندکی ( کم تر از انگشتای یه دست ) می تونم بگم فایده داشتن . این بود که برای ادامه ارائه ها نموندم و اومدم بیرون . عصر ساعت 5 با بچه ها به دعوت محسن  به نمایش نامه خوانی شاهزاده کوچولو  رفتیم . صدا پیشه آنتوان دوسنتاگزوپری و خود شازده کوچولو خیلی خوب بودن . آهنگش هم احساس برانگیز بود . دوست داشتم اما چون تو حس و حالش نبودم ( و جمعی بودیم!) لذت کافی نبردم .

جمعه صبح کارگاه لینوکس پیشرفته بود . کارگاه مفید و خوبی بود اما زمانش خیلی کوتاه بود ، مطالب کمی به طور جزئی گفته شد . با وجود وقت کم راضی بودم . بعد از ظهر دوباره برای شنیدن ارائه ها رفتم . با ارائه IPV6 آقای الوانی شروع شد . مطلبش پیش نیاز شبکه داشت و نفهمیدم . از توضیح درباره بقیه ارائه ها می گذرم! همین که من 4 ساعت روی یه صندلی نشسته بودم و به دیوار نگاه می کردم . جشنواره لینوکس از نظر علمی ضعیف از نظر اجرایی ضعیف تر و خوب نبود . (همه ی ارائه ها رو نمی گم و منظورم از ضعیف بودن مفید نبودن مطالب برای شرکت کننده هاست) همین!

بنر الکی مثلا تد( دانشکده ریاضی و علوم کامپیوتر ) رو تو راه برگشت دیدم که یکی از سخنران هاش استاد نقشینه بود . دکتر نقشینه استادم نیستند اما چند جایی به صحیت شان گوش داده ام . همایش خانه ریاضی ، سمینار زمستانه کامپیوتر شریف ، فیلم های مجله ریاضی شریف ، یک جلسه آنالیز ریاضی حتی ! و درنهایت صحبت مستقیم :) . حرف زدنشون رو دوست دارم . به هرحال یاد آور هم تنظیم کردم که حتما سخنرانی شون رو بروم . بعد از کلاس گسسته ساعت 4 و نیم عصر شنبه به سالن برگزاری رفتیم و پذیرش شدیم . رفتیم نشستیم برای گوش دادن !

مجری برنامه حسین کلهر بود . طنزپرداز و صدا پیشه فامیل دور ! برنامه ها خیلی خوب بودن ! عالی بودن . استاد نقشینه در مورد کلاه برداری بانک ها که تو پست های وبلاگشون هم بهش اشاره کردن . حامی برنامه ها چی توز و نامی نو بودن. پذیرایی ها هم خوب بود:) توضیح نمی خواهم بدم اما خستگی ام در رفت . خسته نباشن و موفق بشن:)

 ساندویچ های نامینو! امیرحسین ، پارسا ، من و مصطفی . جای داداشم خیلی خالی بود . ارائه ها مخصوص داداشم بود.

بعد نوشت : مدرک هم به پست اضافه شد!

   ادامه مطلب رو ببینید.

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۳۲
اسماعیل نادری

بیست روزی از آخرین پستم می گذره . می خواستم پستی در مورد نوشتن بگذارم که پیش نویسش هم رو نوشتم اما به فراموشی رفت.(نمی دونم چرا؟) در مورد نوشتن می خواستم بگم که  ، باید خواننده خوبی باشی تا بتوانی بنویسی . همین!

تو این مدت به دادن امتحانات میان ترم مشغول بودم ! و بالاخره خلاص شدم از دستشون ! کلاس ها هم که کم کم دارن به پایان می رسن . من تازه به نوشتن آزفیزیک عادت کرده بودم که  آزمایش هایش تموم شد! خلاصه این ترم با وجود طولانی بودن هنوز به کلاس ها عادت نکردم .مخصوصا ریاضی 2 و فیزیک 2 . 

لینوکس مانجارو (درستش مانهارو ئه انگار ) رو به خاطر شیوه بروز رسانی خودش و نرم افزاراش خواسته بودم نصب کنم . برای همین کمی با فایل سیستم لینوکس آشنا شدم و تازه به این پی بردم که چرا بیشتر از 4 تا درایو نمی شه ساخت(:-سوت)(بار اولیه که ار این :-سوت استفاده می کنم) . من همیشه داریو ها رو از نوع primary  انتخاب می کردم و extended  و اینا رو اصن نمی شناختم . با و جود فرمت شدن هزار باره هارد ارزشش رو داشت دیگه حالا بلدم مثه آدم لینوکس نصب کنم .

مسابقه برنامه نویسیه که تو پست های قبلی هم اشاره کرده بودم . روز سومش هم برگذار شد . روز سوم عملکرد بهتری داشتم و خوب بود . کلن تو هر مسابقه یا امتحانی تو روز دوم یا روز آخر عملکرد خوب دارم . در کل 5م شدم.

اتفاق دیگه هم این که برای بار اول به نمایشگاه کتاب رفتم ( رفتیم!) . با دادشم و پارسا و مصطفی . خیلی خوش گذشت هندوانه های خوبی داره اما اون جا آیس پک به هیچ وجه نخورید ، آیس پک هاش آماده و یخ زده است . همین دیگه در مورد کتاب هم نظری ندارم .

تصمیمی که گرفته بودم هنوز هم یادم نرفته ، انجامش می دم :)

تمرین برنامه نویس فعلی مون هم نوشتن یه تقویم شمسی میلادی قمریه . چی می شد ما هم تقویممون میلادی بود ؟ :|  مصیبت بزرگیه این تفاوت تقویم ها! هی . چرا آخه ؟

نیاز به گفتن اسم ها هم نیست دیگه !( من ، حسین ، پارسا ، مصطفی)

ادامه عکس ها در ادامه

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۱
اسماعیل نادری

باید خواننده خوبی باشی تا بتدونی بنویسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۵
اسماعیل نادری

اگر وبلاگ داداشم رو باز کرده باشید ، سوالات ، مقالات و مطالب ریاضی کامپیوتریش رو هم حتمن دیده اید . از اون جایی که من هم علاقه ی زیادی به مساله ها دارم و لی خب مساله در اختیارم نیست ، تصمیم گرفتم از این به بعد سوالاتی که داداشم میگذاره رو سعی کنم حل کنم اون هایی که تونستم راه حلشون رو بنویسم ، اینجا بگذارم. اوه عجب جمله طولانی ای شد .:)

فکر به مساله ها می تونه سرگرمی باشه ، می تونه شغل باشه ، می تونه اجبار باشه ! و خیلی چیزای دیگه.

اما یه جایی هست که به مساله فکر کردن می شه یه بخشی از زندگی . به مساله فکر می کنی چون صرفن حس می کنی یه بخشی از درونت بهت می گه. مساله منطورم ریاضی یا کامپیوتر نیست . هر چیز فکر کردنی. اگه مساله نباشه که فکر بکنی کم کم از بین می روی. افراد کمی این طوری اند . بیشتر ، با فکر نکردن راحت ترن . مساله جاییه که این افراد در مورد بقیه نطر می دن و انتقاد می کنن . هی :( بماند .

به خودم گفتم این جا بنویسم . تا تصمیم از یادم نره و اجرایش بکنم .

تا بعد

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۳۶
اسماعیل نادری

من ، پارسا ، محسن ، امیرحسین و علی

چطوری میشه فهمید کی پست ها رو مثبت زده؟

روز دوم مسابقه برنامه نویسی امیرکبیر جمعه پیش برگزار شد . کمی سخت تر شده بود . سوال اول رو تو 12 دقیقه زدم که نسبتا زمان خیلی خوبی برای منه . سوال بعدی سوال 4 بود که اون هم زود حل شد اما چن بار سعی کردم تا درست بشه نفهمیدم غلطش چی بود . سوالای 2 و 5 هم خوب بودن . 2 یه داینامیک سه بعدی خر کاری ولی ساده بود اما پنج سوال فکری بود ، بدون خر کاری . این دوتام حل شد و موندم رو سوال سه خیلی کد خوبی بداش زدم جدن کد تمیزی زدم فرستادم هی رانتایم ارور میخورد! نمیدونم چی شد دیگه 5 دقیقه آخر درست شده بود که فرستادم و منتظر موندم بعد از نیم ساعت که نتیجه نهایی اومد .رانگ خوردم:(

حالا از جاج پرسیدم اشتباهم چی بوده میگه تنها حالت صفر رو چک نکردی

اعصابم خیلی سر این سوال خورد شد اه دیگه چرا تست به این سادگی و مسخرگی باید ... 

:(

یه روز دیگه از مسابقه مونده کاش بهتر شه .

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۲
اسماعیل نادری
امروز آدرس این بلاگ رو به یکی از دوستام گفتم . اولین چیزی که سراغش رفت بازدید ها بود ، داشت به من راهکار می داد که چطور باز دید های وبلاگ رو بالا ببرم البته با شوخی! من این بلاگ رو صرفن برای خودم می نویسم . می نویسم که بمونه . درسته لحن صحبتم با مخاطبه اما فک نمی کنم این جا مخاطبی داشته باشه .اگه برای بالا رفتن بازدید و اینا می خواستم بنویسم تو این شبکه های اجتماعی ، بدون زخمت نوشتن با چند تا ریشیر لایک و پلاس جمع کرد . :)
توی این شبکه ها عمومن! ملت برای خودشون ، دیگران  یا هر چیز دیگه ای نمی نویسن . برای همون لایک خوردن پست های الکی احساساتی ، علمی ، هنری ، فلسفی ، اجتماعی و ... می نویسن . اما وبلاگ نویس ها این طور نیستن . یه شبکه اجتماعی یه نرم افزاریه که وقت بیکاری (همیشه:)) باز می کنی و با ابطال وقت پست لایک می کنی . اما بازدی از وبلاگ یه نفر این طور نیست . اگه مخاطب یه وبلاگ باشی ، آدرسشو حفظ می شی . 
تهش این که شبکه های اجتماعی که رشد خوبی هم دارن ، اسمشون گول زننده است . و اسم دیگه ای مثه بازی Like Hunter روش گذاشت .
این پست هم کمی جدی شد . نوشتن این پست کوتاه زیادی طول کشید. :|
۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۱
اسماعیل نادری

بعد از مدت ها که شرکت های هرمی تقریبا غیر فعال و خاموش شده بودن ، دو باره کلاه بردار ها به عرصه باز گشتن . تا جایی که میدونم الان شرکت های بادران و بیز دارن فعالیت می کنن .این که به ایران میگن کشور جهان سومی حقه . تو هیچ جا ی دنیا این قدر که تو خاور میانه این بازاریابی چند سطحی رشد کرد و چپاول کرد ، رشد نکرد و چپاول نکرد!

اگر با نحوه کار شرکت های هرمی آشنا نیستید این جا رو بخونید:

بازایابی چند سطحی : دکتر نقشینه

این پست موقته و احتمالا حذف می شه چون از این پست های خشک دوست ندارم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۵۷
اسماعیل نادری

به ترتیب از راست به چپ : دانیال ، امیر محمد ، علی ، من ، پارسا ، محمد و فرشید

دیشب ساعت 8 و نیم اینا با بچه ها خوابگاه رفتیم بیرون . شامی خوردیم و رفتیم پارک لاله . چرت و پرت گفتیم و ... یه چند دستی مافیا هم زدیم . خیلی حال داد . البته نگهبان ها گیر دادن که اونجا نشینیم و اینا . تو راه برگشت هم کلی سلفی گرفتیم حتی با سر در دانشگاه .

12 و شش دقیقه رسیدیم خوابگاه . نگهبان مزخرف خوابگاه یه فرد ریشو و زورگو گفت راهتون نمیدم و باید بشین پاشو برید و وتعهد می گیریم و کارتا تونو می فرستم اداره امور خوابگاه ها و ... . ما هم که کوتاه نمیایم هیچی یه نیم ساعتی پشت در معطل شدیم . پارسا گفت التماس این یارو چه بریم خونه ما و این شد که رفتیم خونه پارسا اینا . بماند که تو راه چن بار زنگ زدن هم با روش تشویقی و هم با روش تنبیهی خواستن ما رو برگردونن . ائلش گفت به خانواده هاتون زنگ می زنم و اینا بعد هم گفت برگردید پول تاکسی تون هم میدم . خلاصه ما که کوتاه نیومدیم .و خب رفتیم خونه پارسا اینا .

دو و اینای شب بود که دیگه گرفتیم بخوابیم . امروز مسابقه برنامه نویسی امیر کبیر بود .

ساعت 9 ربع کم صبح رسیدیم دانشگاه . پارسا 4م شد و من 5م . من خیلی خراب کردم .

چه طوری میشه از اینستاگرام عکس دان کرد؟ نمیدونم

پدرخوانده 2 رو دیدم . شاهکار بود . دنیرو و آل پاچینو بازیگری رو به کمال رسوندن . فیلم 3 ساعت و بیست دقیقه است و واقعن طولانیه . البته دلیلش هم داستان موازی و شرح زیبای جزییاته . حقیقتا عنوان بهترین فیلم تاریخ برازنده اشه.


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۰۵
اسماعیل نادری

مدتی بود که بلاگ نیومده بودم حالا یه پست طولانی عوضش می‌نویسم وقت بیکاری خود را چگونه می گذارنید؟ دو سه هفته پیش جمعه خیلی بیکار بودم بیکاری بده ، حوصله آدم رو سر می بره مثل قبلنا هم نیست که بازی آدم رو سرگرم کنه بازی‌ها واقعن خسته‌کننده ، خلاصه چیزی به ذهتم نرسید و همینطوری ساعت‌ها م گذشت آخر شب دیگه رفتم بدوم شاید باورت نشه ولی (منرفتم بدوم دویدن خوبه حس می‌کنم اگه توی مسیر بدوی نه یه دور خیلی بهتر هم می شه روزهای دانشگاه به ترتیب میاد و میره این درس‌ها هم تقریبن همه شون به جز آزمایشگاه فیزیک که تکلیف داره ، خوبن برنامه نویسی شی گرا هم اونقدر که فکر می‌کردم بزرگ و جالب نیست ولی گذشته از این‌ها این یه ماه آخر همش اتفاق های ناخوشایند برایم رخ داد تعدادش از انگشت های دست هم بیشتره قسمت عمده‌اش به خاطر بیخیالی یا شاید هم دیوونگیمه !از همه این‌ها که بگذریم یه بار هم نشد من یو اس بی رو درست بزنم .یعنی همیشه باید بر عکسش کنم خب نمی‌شد یو اس بی دو برعکس بسازن!:)حالا اینا رو بیخیال نظرم رو راجع به سه تا فیلم و یه کتاب هم این پایین نوشتم .

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۲
اسماعیل نادری

امروز ساعت ۳ کلاس گسسته ُ مرتضی نیومد . بهش تماس گرفتم ولی بر نداشت . بعد از ساعت ۴ و نیم هم باهاش تماس گرفتم دوباره پاسخی نداد . وقتی که تو سلف داشتم غذا می خوردم جزوه ی یکی از دوستای مرتضی جا مونده بود ُ شماره اش رو نداشتیم . دوباره با مرتضی تماس گرفتم که شماره اش رو بگیرم باز هم برنداشت . ساعت ۱۱ شب و اینا که (شایدم ۱۰ نمیدونم) برگشتم اتاق . مرتضی تو اتاق نبود . حدس زدم جاییه داره درس می خونه ۱۲ و اینا هنوز برنگشته بود ، امروز اصلن مرتضی رو ندیدم . نگران شدم ، تو خوابگاه دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم . حالا شماره اش دیگه خاموش بود . شماره دومش رو هم جواب نمی داد ، هر دو تا شماره اش توی یه گوشی بودن . به ابولفضل گفتم به دوستای شریفیش تماس بگیره اونجاست یا نه . اونجا هم نبود . مرتضی سر ما خورده بود شماره پدرش رو هم بدست آوردیم ولی خواب بودند احتمالن . یکی از اقوامش این جاعه . حدس زدیم شاید اونجا باشه  ، به انتظامات خوابگاه گفتیم شماره اقوامش رو بهمون بده ، در کمال ناباوری گفت من اصلن شماره شما رو هم ندارم چه برسه فامیلاتون . نگرانم  .

:(

بعد نوشت : مرتضی هست ولی سالم نیست . نه بابا فقط سرما خورده عادت قبل شب امتحانشه ؛)

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۵۴
اسماعیل نادری

Don't waste your energy trying to change opinions ... Do your thing, and don't care if they like it.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۳
اسماعیل نادری

چند روز پیش امیر محمد گفت میخام برم انقلاب ، کتابفروشی ها روبرو دانشگاه تهران ، گفتم بریم خب

تا حالا نرفته بودم ! همش کتابای کنکور و اینا بود . کتاب فروشی امیر کبیر رو اتفاقی واردش شدیم . فضای خیلی خوبی داشت و موسیقی خوبی هم پخش می شد . جاناتان مرغ دریایی رو اونجا دیدم به خاطر این که نویسنده اش یه خلبان بود گرفتمش . (تجربه شازده کوچولو) (البته ظاهرن این کتاب به اندازه کافی مشهور هست)

هنوز هم یه صفحه اش رو نخوندم . بازی همبرا فروش اونجا بود. Quoridour  رو خریدیم ، انصافن بازی تحسین بر انگیزیه .

به کتابفروشی دیگه هم وارد شدم کتاب «از یقین تا تردید: داستان علم و اندیشه در قرن بیستم» به چشمم خورد یه ورق زدم خوشم اومد به حسین گفتم بخرمش گفت آره

در آمد کتاب و فصل یکش رو خوندم . کتاب جنبه داستانی داره و دقت علمی نداره اما جذابه ، به طور کلی کتاب می خواهد دلیل قهر انیشتین و بور رو توضیح بده!

از لینک زیر این توضیح کتاب رو نقل می کنم:

http://iran-newspaper.com/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=105033

«از یقین تا تردید: داستان علم و اندیشه در قرن بیستم» اثراف. دیوید پیت با ترجمه محمدعلی جعفری عنوان کتابی است که نشر آگه منتشر کرد. نویسنده کتاب معتقد است که قرن بیستم با یقین راسخ آغاز شد اما با تردید نگران کننده‌ای پایان یافت. اما امروزه آگاه‌تر و محتاط‌تریم. به نقشه‌های بزرگ و وعده‌های جهانی بد گمانیم. به طرح‌های فراگیر خبرگان و سیاستمداران با احتیاط نظر می‌کنیم و خوش باوری بی‌حد و مرز را با احتیاط فراوان مزه‌مزه می‌کنیم. چرا که خواستار دنیایی بهتر برای خود و فرزندان‌مان و آیندگان هستیم. پیت بر این نظر تأکید می‌کند که نظریه نسبیت، مکانیک کوانتومی و نظریه آشوب چگونه جهان بینی ما را دستخوش تحولاتی بنیادین کرد و این تغییرات را در زبان، هنر، فلسفه، جامعه، اقتصاد و سیاست دنبال می‌کند تا بینشی متناسب با دنیای امروز مان به دست دهد.
 

دیگه هم این که منتظرم کیفیت بلوری پانداکونگ فو کار ۳ عرضه شه (به خودم : عرضه؟! بگو میخام پایرسی کنم دیگه!) . کاش مثل قسمت یکش افسانه ای باشه.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۵
اسماعیل نادری

پس از مدت ها استفاده از ویندوز قصد برگشتن به لینوکس به سرم زد . تو این مونده بودم که چه لینوکسی نصب کنم . elemantary os  رو قبلن دیده بودم ظاهر جذابی داشت . نصبش کردم با وجود زیبایی که از OS X گرفته بود , رابط کاربری ساده ای داشت . به هر حال اوبونتو گنوم رو نصب کردم ، جالب بوپ مخصوصن ترمینالش ، اما خیلی نا پایدار بود . کوبونتو رو نصب کردم ، نمیدونم چرا اما نمی تونست به سرور هاش متصل بشه در آخر خود اوبونتو با ظاهر بی روحشو نصب کردم . چیزی که باید بگم اینه که واقعن لینوکس خیلی کرش می کنه ( حالا درسته که کرشش منجر به نابودی کل سیستم عامل نمی شه(تعداد دفعات کرش اوبونتو تو این ۴ ، ۵ روز از تعداد کرش های ویندوز تو ۴ ، ۵ ماه کم تره) ) و الحق نباید در حق ویندوز کوتاهی کرد . ویندوز از نسخه seven به بعد خوب عمل کرده و پیشرفت چشم گیری داشته . به نظرم یک ضعف نرم افزار های آزاد ، همین خیلی آزاد بودنشه( اصلن آیا واقعن آزاده). این که هر کسی از هر جایی بتونه بر حسب نظر خودش عمل کنه( که بازم باید عرض کنم به نظرم برای قارسی زیان ها واقعن آزار دهنده است) .  مایکروسافت هزینه زیادی رو صرف  universal apps می کنه در حالی که مثلن بالمر معتقده این رویاست و مایکروسافت باید یازار نرم افزار های اندرویدی رو در دست بگیره . به هر حال واقعن اوبونتو رو اعصابه حوصله زیاد میخاد ، زمان زیادی برای کار هایی که به راحتی تو ویندوز میشه انجام داد اینجا می بره و به همین خاطر به نظرم هیچ وقت لینوکس نمیتونه رقیبی برای ویندوز بشه ( مگر با تغییر رویکرد). با تعصبی که دارم ، ویندوز برای کاربران تازه کار و متوسط به جرعت برتره و لینوکس ضعیف عمل کرده و همین که جز این دودسته قرار گرفته نشویمی تونه دلیل بشه که لینوکسی شی)من با تمام تعصبی که نسبت به لینوکس داشتم و نمیدونم چرا ؟ :

 به هر حال ، سوالم این بود؟


چه باید کرد؟


ویندوز و تمام راحتی و سادگی ها و صرفه جویی در هزینه

لینوکس آزاد و تمام درد سر ها

( تو اینجا هم بگم سطح آسنایی من با ویندوز پیشرفته است ، کاری نیست که توش نکرده باشم و تو لینوکس هم آشنایی مقدماتی با shell نصب و این جور چیزا و تمام کار های روزانه)


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۵۷
اسماعیل نادری

ubuntu otagh

چند روز پیش امیر محمد گفت میخام برم انقلاب ، کتابفروشی ها روبرو دانشگاه تهران ، گفتم بریم خب

تا حالا نرفته بودم ! همش کتابای کنکور و اینا بود . کتاب فروشی امیر کبیر رو اتفاقی واردش شدیم . فضای خیلی خوبی داشت و موسیقی خوبی هم پخش می شد . جاناتان مرغ دریایی رو اونجا دیدم به خاطر این که نویسنده اش یه خلبان بود گرفتمش . (تجربه شازده کوچولو) (البته ظاهرن این کتاب به اندازه کافی مشهور هست)

هنوز هم یه صفحه اش رو نخوندم . بازی همبرا فروش اونجا بود. Quoridour  رو خریدیم ، انصافن بازی تحسین بر انگیزیه .

به کتابفروشی دیگه هم وارد شدم کتاب «از یقین تا تردید: داستان علم و اندیشه در قرن بیستم» به چشمم خورد یه ورق زدم خوشم اومد به حسین گفتم بخرمش گفت آره

در آمد کتاب و فصل یکش رو خوندم . کتاب جنبه داستانی داره و دقت علمی نداره اما جذابه ، به طور کلی کتاب می خواهد دلیل قهر انیشتین و بور رو توضیح بده!

از لینک زیر این توضیح کتاب رو نقل می کنم:


http://iran-newspaper.com/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=105033
«از یقین تا تردید: داستان علم و اندیشه در قرن بیستم» اثراف. دیوید پیت با ترجمه محمدعلی جعفری عنوان کتابی است که نشر آگه منتشر کرد. نویسنده کتاب معتقد است که قرن بیستم با یقین راسخ آغاز شد اما با تردید نگران کننده‌ای پایان یافت. اما امروزه آگاه‌تر و محتاط‌تریم. به نقشه‌های بزرگ و وعده‌های جهانی بد گمانیم. به طرح‌های فراگیر خبرگان و سیاستمداران با احتیاط نظر می‌کنیم و خوش باوری بی‌حد و مرز را با احتیاط فراوان مزه‌مزه می‌کنیم. چرا که خواستار دنیایی بهتر برای خود و فرزندان‌مان و آیندگان هستیم. پیت بر این نظر تأکید می‌کند که نظریه نسبیت، مکانیک کوانتومی و نظریه آشوب چگونه جهان بینی ما را دستخوش تحولاتی بنیادین کرد و این تغییرات را در زبان، هنر، فلسفه، جامعه، اقتصاد و سیاست دنبال می‌کند تا بینشی متناسب با دنیای امروز مان به دست دهد.
 

دیگه هم این که منتظرم کیفیت بلوری پانداکونگ فو کار ۳ عرضه شه (به خودم : عرضه؟! بگو میخام پایرسی کنم دیگه!) . کاش مثل قسمت یکش افسانه ای باشه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۰
اسماعیل نادری

سلام

از بچگی تا الان هر جایی که تو جایی قرار شده تصمیمی گرفته شه  یا رای گیری انجام شده یا فردی که بزرگ تر ( پر زورتر ) بوده نظر خودشو اعمال کرده. همیشه از رای گیری بدم می اومد . چون فارغ از مشکلاتی مثل این که ( به نظر من البته ) همه نباید حق یکسانی توی یک رای گیری داشته باشن و... مشکلات منطقی وجود داره . با فکر میشه خیلی رای خرید و کلن راه های نفوذ زیادی تو رای گیری موجوده . روش های جالبی هست که حتی تو رای گیری های کوچک هم بتونید نتیجه رو عوض کنید.

توی اونجاهایی که حق همه تو رای دادن یکسان نباید باشه به نظرم گاهی دیکتاتوری بهتر از رای گیریه .

از این نظر من به آنارشیست محسوب می شم(!) . حس می کنم این روش تصمیم گیری ها درست نیستن . حقوق همه افراد به نظرم برابره اما توی (هر) رای گیری به طور واضح نمیشه همه رو با یک رای برابر دونست . نه این که بخام بگم یه سری با داشتن حق رای بالا هی قوی تر شن  . یه جورایی برعکس . به نتیجه درستی برای سیستم انتخاب نرسیدم . البته می تونه دلیلی اینکه حرف از آنترشیست زدم این باشه که دوست ندارم کسی که لیاقتش زیاد نیست بالای من باشه . به سختی کسی رو بالاتر می دونم ولی اگر یکی رو سزاوار بدونم به طورکامل قبولش می کنم. ولی این رو هم بگم که  به طور فوق العاده ای انعطاف پذیرم و تغییر می کنم .

از رای گیری های جمعی هم که بگذریم تو تصمیم های خیلی ساده فردی هم گاهی مدت زیادی فکر برای جواب دادن احتیاج دارم .مثلن اگه مامانم بگه شام میخوری  یا هر چیز دیگه ای ممکنه ۲ دقیقه طول بکشه تا جواب بدم . دلیل دیگه اش هم اینه که به جزییات توجهی ندارم . خیلی به اطرافم دقت نمی کنم.

این که این پست رو نوشتم برمی گرده به خیلی وقت پیش . وقتی که کتاب قلعه حیوانات رو خوندم . مقایسه اش با جهان فعلی به طور کلی من رو تغییر داد.

پست خیلی جدی شد یه عکس از بهترین داداش دنیا بزارم:)


( اینم۲ تا عکس ! آدما رو تشخیص بدید)

از راست به چپ : احسان سلطان آقایی  -  حسین - صالح - استاد امیر(نمیدونم چه پیشوندی استفاده کنم) -  خودم - آرین بنایی - محمد حسین اعلمی

(پارسا کجاست؟)

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۰
اسماعیل نادری

file organizer

laptop programming montor

schedule time table maker

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۴۸
اسماعیل نادری

 سلام

(این پست طولانی بود اما به دلیل قطعی اینترنت همش پاک شد ، دوباره کمی شو نوشتم(بقیه پست ها رو هم بخونید))

مدت زیادی بود که پستی ننوشته بودم . چند روز پیش شنیدم که قانون کذایی تاثیر معدل لغو شده . ولی حالا چرا ؟ این معدل قشنگ ما رو به فنا داد . حالا هم به این راحتی حذف شد . در پی اظهار فضل بزرگان نسبت به استرس و فشار کنکور و این چرت و پرتا دست به یه کار احمقانه زدن و به زودی هم پشیمون شدن . اه :(

تو این چن روز موقع انتخاب واحد هم بود ، یکی از چیزای خیلی احمقانه ای که می شه تصور کرد . راس یه ساعتی همه ی دانشجوها شروع به انتخاب می کنن ، و خب سرور ضعیف سایت نمیتونه جوابگو باشه و بعضی بد شانسا مثه من بشون هیچی نمی رسه .جالبه دانشکده فیزیک دویست سیصد تا ظرفیت خالی برا فیزیک 2 داشت ، دانشکده ریاضی ظرفیتش کم هم بود :|

 صالح بهترین دوستیه که داشتم . دلم برات تنگ شده


عکس با کیفیت خوب نداشتم(از راست به چپ : حسین ، صالح و من)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۷
اسماعیل نادری

این عکسا جالب بودن حیفم اومد اینجا نزارم :

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۴۱
اسماعیل نادری

سلام

همون طور که می بینید مانیتور های لپ تاپ ها به اصطلاح واید هستن. وعمومن نسبت طول به عرض شون 16 به 9 یا 16 به 10 ـه.

اگه برنامه های طولانی نوشته باشید حتمن متوجه شدید که مانیتور برنامه نویسی باد دقیقن برخلاف مانیتور های (مخصوص فیلم دیدن) فعلی ابعادش برعکس باشه.

چیزی که منو در گیر کرده این بود که سازندگان لپ تاپ ها باید یه سری لپ تاپ هم مخصوص برنامه نویسا بسازن.(همشکه نشد گیم و مالتی مدیا!! اهعه!)

ایده ام هم برای لپ تاپ های برنامه نویسی اینه که لولای مانیتور به حالت متحرک در بیاد (که توش مانیتور به طور 90 درجه بچرخه)

و کاربرا برحسب نیاز هر موقع که خواستن مانیتور رو بین portrait و landscape جابجا کنن.

برسد به دست سازنده های لپ تاپ ها

( یعنی این دایره لولا باشه که درحین لغزیدن توی محور بدنه لپ تاپ حرکت دورانی هم داشته باشه)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۴ ، ۱۴:۴۵
اسماعیل نادری